تی تاپ

تی تاپ

تی تاپ

تی تاپ

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

زنی که با بهرام رادان روی بیلبورد رفت

تبلیغات جدید چرم نوین روی بیلبوردها رفته و قرار است در خیابان ها و اتوبان های تهران مشتری جذب کند. این بیلبورد جدید با بیلبوردهای قبلی یک تفاوت اساسی دارد؛ اینکه بهرام رادان به تنهایی در این تبلیغات حضور ندارد و یک زن او را همراهی می کند.
هفته نامه تماشاگران امروز: تبلیغات جدید چرم نوین روی بیلبوردها رفته و قرار است در خیابان ها و اتوبان های تهران مشتری جذب کند. این بیلبورد جدید با بیلبوردهای قبلی یک تفاوت اساسی دارد؛ اینکه بهرام رادان به تنهایی در این تبلیغات حضور ندارد و یک زن او را همراهی می کند.

زنی که با بهرام رادان روی بیلبورد رفت که بود؟

این تصویر شائبه هایی را به وجود آورده. ابتدا گفته می شد زنی که در این تبلیغات دیده می شود، مهناز افشار است ولی سعی شده خیلی چهره او نمایان نباشد که بعد تکذیب شد. چند سالی است حضور زنان به خصوص سلبریتی ها در تبلیغات ممنوع شده است. چند سال پیش تبلیغات یک برند جواهر به مهناز افشار پیشنهاد شده بود ولی به خاطر همین ممنوعیت اجازه تبلیغات پیدا نکرد یا اینکه بیلبوردهایی که ژیلا صادقی، مجری سیما، برای یکی از شرکت های لوازم خانگی تبلیغ کرده بود، در یک روز جمع آوری شد. هر چند بیلبوردهای تبلیغاتی بهنوش بختیاری مدتی در سطح شهر بود.

به هر حال بیلبورد جدید نوین چرم به نظر می رسد تابوها را در تبلیغ بانوان شکسته. علی باذل، مدیر برنامه های بهرام رادان، اولین چیزی که درباره این بیلبورد می گوید این است که زن حاضر در تبلیغات مهناز افشار نیست: «این زن یک مدل است. او نه مهناز افشار است و نه هیچ هنرپیشه دیگری.»

باذل درباره اینکه چطور بیلبورد با وجود حضور زن در تبلیغات مجوز گرفته، می گوید: «به هر حال مسئولانی که باید مجوز می دادند، کار را دیده اند و بعد مجوز صادر کرده اند. چهره زن هم در تصویر خیلی مشخص نیست. نوین چرم، هم پوشاک زنانه دارد و هم مردانه. در تبلیغ فقط قرار بوده این موضوع اطلاع رسانی شود. در عکاسی هم سعی شده همه موازین رعایت شود تا مشکلی پیش نیاید.» او به شوخی می گوید: «شاید ما جاده صاف کن باشیم.»
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

آل‌ سعود اعدامی‌ ها را با شمشیر کشت

وزارت کشور و دستگاه قضایی عربستان در پی اعدام شیخ نمر و 46 تن دیگر در این کشور کنفرانس مطبوعاتی مشترکی برگزار کردند و به بیان جزئیات اجرای این احکام پرداختند.
خبرگزاری ایسنا: وزارت کشور و دستگاه قضایی عربستان در پی اعدام شیخ نمر و 46 تن دیگر در این کشور کنفرانس مطبوعاتی مشترکی برگزار کردند و به بیان جزئیات اجرای این احکام پرداختند.

منصور ترکی، سخنگوی وزارت کشور عربستان در ابتدای این کنفرانس مطبوعاتی گفت که "ما تنها احکامی را که از سوی دستگاه قضایی تایید نهایی شده بودند امروز اجرا کردیم و احکام دیگری همچنان در دست بررسی است که تایید نشده‌اند."

وی گفت: احکام با حضور مسئولان قضایی، مدعی‌العموم و نمایندگان پزشکی قانونی در داخل زندان‌ها در تمامی مناطق عربستان به غیر از منطقه جازان انجام شد.

منصور ترکی گفت: از 47 اعدامی که صورت گرفت چهار مورد با گلوله انجام شد و بقیه موارد براساس صلاح‌دید مسئول قضایی با شمشیر اجرا شدند و تمامی افراد جدا از بقیه اعدامی‌ها و به صورت انفرادی اعدام شدند.

سخنگوی وزارت کشور عربستان گفت: به متهمان اجازه داده شده تا آخرین وصیتنامه و مطالبی را که صلاح می‌دانند بنویسند و تمامی موازین حقوقی در اعدام آنها لحاظ شده است.

در همین حال هم سخنگوی وزارت کشور عربستان و هم سخنگوی دستگاه قضایی عربستان از پرداختن به جزئیات اتهام‌های مطرح شده علیه محکومان به اعدام خودداری کردند و تنها به بیان مسائل کلی درباره تروریسم و ادعاهای مسئولان سعودی در این باره پرداختند.

منصور القفاری، سخنگوی دستگاه قضایی عربستان با "عادلانه" خواندن روند محاکمات گفت: ما برای رسیدگی به پرونده متهمان از چند سال پیش دادگاه ویژه تروریسم تاسیس کرده‌ایم که به خانواده محکومان و وکلای مدافع آنها اجازه داده شد تا در روند رسیدگی به پرونده در جلسات دادگاه حاضر شوند.

وی مدعی شد که دستگاه قضایی سعودی تمام معیارهای قانونی و حقوقی را در این باره رعایت کرده است.

این در حالی است که تقریبا تمامی نهادهای حقوق بشری از جمله عفو بین‌الملل از احکام اعدام صادر شده علیه متهمان به تروریسم در عربستان به شدت انتقاد کرده‌اند.

سخنگوی دستگاه قضایی عربستان گفت: بیش از سه هزار پرونده مربوط به تروریسم در دادگاه ویژه تروریسم در عربستان باز شده که برای 55 مورد حکم اعدام صادر شد که از این 55 مورد چهار پرونده در دادگاه تجدیدنظر نقض شد. بقیه موارد نیز همچنان در دست بررسی است و احکام متقضی برای آنها صادر و به مراجع بالاتر برای تایید ارجاع داده می‌شود.

در همین حال سخنگوی دستگاه قضایی عربستان در مورد داشتن وکیل برای متهمان گفت: حق هر متهمی است که وکلایی داشته باشد، مساله‌ای در این زمینه وجود نداشته است و وزارت دادگستری قوانینی را درباره وکالت تدوین کرده و وکلای مدافع این مسائل را که برای تحقق هدف دفاع از همگان است اجرا می‌کنند. وزارت دادگستری برای هر کسی که در دادگاه حاضر شده است وکیل گرفته است.

منصور القفاری عنوان داشت: هر یک از این حکم‌ها ماهیت خود را داشت و سرعت تصویب آنها به دلیل حمایت پادشاه عربستان بود تا با سرعت خاصی مسائل کیفری بررسی شود. دستگاه قضا عربستان مستقل است و هیچ کس حق مداخله در حکم دستگاه قضا را ندارد. حکم‌ها در سه سطح برای تضمین حقوق و عدالت بررسی شده‌اند.

وی مدعی شد که دستگاه قضا عربستان اصول اساسی را اجرا می‌کند و در اجرای حکم‌ها به شیعه و سنی بودن شخصی اهمیت نمی‌دهد.

منصور القفاری عنوان داشت: در مورد واکنش‌ها به رخدادهای صورت گرفته باید بگوییم که عربستان آماده این واکنش‌ها است و عربستان دستگاه قضایی دارد که ضامن اجرای عدالت است و هر کسی که مشکلی دارد باید گفت که این مداخله‌ها غیرقابل قبول است و عربستان به مسیر خود ادامه می‌دهد. هر کسی هم که شبهه‌ای در مورد سن افراد اعدام شده و دیگر مسائل دارد باید گفت که آنها تردید به دستگاه قضا می‌کنند و دستگاه عربستان با صدور حکم‌ها تمام مسائل را در نظر گرفته است.
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

سفارت عربستان پس از حمله +عکس

سفارت عربستان در تهران در پی شهادت آیت الله شیخ نمر، محل تجمع ایرانیانی بود که به این اقدام ناجوانمردانه دولت سعودی اعتراض داشتند.
برترین ها: سفارت عربستان در تهران در پی شهادت آیت الله شیخ نمر، محل تجمع ایرانیانی بود که به این اقدام ناجوانمردانه دولت سعودی اعتراض داشتند.

به گزارش برترین ها؛ سفارت عربستان واقع در نیاوران تهران در پی شهادت آیت الله نمر، محل تجمع معترضان ایرانی بود.

عده ای از مردم  با سر دادن شعارهایی علیه آل سعود، در مقابل این سفارت تجمع کردند؛ اما به رغم تلاش نیروی انتظامی برای ممانعت، چندین نفر که رئیس پلیس تهران آنان را خودسر نامیده است، وارد سفارت عربستان شدند و به اتاق های این سفارتخانه رفتند.

چند نفر از تجمع کنندگان که به داخل سفارت رفته بودند، از بالای بام سفارتخانه، کاغذهای مکاتبات اداری داخل اتاق‌ها را به خیابان ریختند.

سفارت عربستان پس از حمله +عکس

سفارت عربستان پس از حمله +عکس
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

سفارت عربستان سعودی در تهران در آتش خشم ایرانی ها سوخت +عکس

در پی اعدام شیخ النمر، از روحانیون برجسته عربستان، تجمع اعتراضی خودجوشی از ساعات پایانی شامگاه شب گذشته در مقابل سفارت این کشور در تهران برگزار شد.
خبرگزاری ایسنا: در پی اعدام شیخ النمر، از روحانیون برجسته عربستان، تجمع اعتراضی خودجوشی از ساعات پایانی شامگاه شب گذشته در مقابل سفارت این کشور در تهران برگزار شد.

کلیت این اعترضات، به صورت مسالمت‌آمیز برگزار شده، اما عده‌ای از معترصان خشمگین، وارد سفارت عربستان سعودی شده‌اند.

این اتفاق در حالی رخ داده که سرپرست سفارت رژیم سعودی، به وزارت امور خارجه ایران فراخوانده شده بود. معترصان خشمگین، سفارت عربستان در تهران را به آتش کشیدند.

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

سفارت عربستان در ایران در آتش سوخت +عکس

  • reza reza
  • ۰
  • ۰

ستاره‌هایی که در سال 2015 برای همیشه رفتند

سال 2015 به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود و مثل هر سال، سینمای جهان تعدادی از ستاره‌های قدیمی و جدیدش را در ماه‌های گذشته از دست داده است.
وب سایت آی سینما - آیدا تدین: سال 2015 به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود و مثل هر سال، سینمای جهان تعدادی از ستاره‌های قدیمی و جدیدش را در ماه‌های گذشته از دست داده است.

 بعضی از این ستاره‌ها مانند آنیتا اکبرگ و مارین اوهارا چهره‌های نمادین دهه 1950 و آخرین بازماندگان عصر طلایی هالیوود بودند و بعضی هم مانند وس کریون و کریستوفر لی با وحشتی که بر پرده سینما خلق کردند، در یاد و خاطره علاقمندان سینمای وحشت ماندگار شدند.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015

جیمز هورنر آهنگساز محبوب «تایتانیک» در حادثه‌ای تراژیک درگذشت و عده‌ای از ستاره‌ها هم به دلیل از کار افتادگی و کهولت سن از دنیا رفتند. به همین بهانه، نگاهی انداخته‌ایم به مطرح‌ترین چهره‌های سرشناس دنیای سینما که در سال 2015 برای همیشه از میان ما رفتند.

راد تیلور

این بازیگر استرالیایی‌تبار که بیش از همه برای بازی در «پرندگانِ» آلفرد هیچکاک و «ماشین زمان» اچ. جی. ولز به شهرت رسیده بود، 7 ژانویه در سن 84 سالگی و بر اثر حمله قلبی در لس آنجلس درگذشت.

 او از اواسط دهه 1990 به بعد، به ورطه کم‌کاری افتاد اما در سال 2010، تیلور با بازی در نقش وینستون چرچیل در «حرامزاده‌های بی‌آبرو» ساخته کوئنتین تارانتینو اجرایی درخشان و به‌یادماندنی از خود به جا گذاشت.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



آنیتا اکبرگ

این بازیگر سوئدی که بیش از همه برای بازی در «زندگی شیرینِ» فدریکو فلینی شناخته می‌شود 11 ژانویه در سن 83 سالگی درگذشت.

 او در سال 1956، برای بازی در فیلم کلاسیک «کوچه خون» ساخته ویلیام ای. ولمن جایزه گلدن گلوب را به عنوان نویدبخش‌ترین ستاره نوظهور سینما دریافت کرد. اکبرگ یکی از نمادین‌ترین چهره‌های زن سینمای کلاسیک بود.

علاوه‌بر «زندگی شیرین» که شهرتی جهانی را برای این بازیگر سوئدی رقم زد، او در طول سال‌های فعالیتش در سینما در فیلم‌های معروفی مانند «جنگ و صلح» به همراه ادری هپبورن، «هنرمندان و مدل‌ها» به همراه جری لوییس و دین مارتین و «تعطیلات پاریس» به همراه باب هوپ ایفای نقش کرده است.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



مارین اوهارا

این بازیگر ایرلندی در بسیاری از فیلم‌های شاخص عصر طلایی هالیوود مانند «معجزه در خیابان سی و چهارم»، «مرد آرام» و «ریو گرانده» ساخته جان فورد ایفای نقش کرده است.

 اوهارا یکی از آخرین ستاره‌های بازمانده از عصر طلایی هالیوود به شمار می‌رفت که 24 اکتبر در سن 95 سالگی در خانه‌اش واقع در آیداهوی امریکا درگذشت. او بازیگری بود که قابلیت‌های حقیقی‌اش را در فیلم‌هایی همچون «دره من چه سرسبز بودِ» جان فورد و «مامور ما در هاوانا» ساخته کارول رید به نمایش گذاشت.

 اوهارا در طول سال‌ها فعالیت حرفه‌ایش با کارگردان‌های مختلفی از جمله آلفرد هیچکاک و کریس کلمبوس کار کرد اما بیش از همه، همکاری با جان فورد بود که او را به چهره‌ای شناخته‌شده بدل ساخت، به ویژه فیلمی مانند «مرد آرام» که در آن نقش مقابل جان وین را بازی کرده است.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



کریستوفر لی

او دومین «دراکولا»ی معروف قرن بیستم بود که به عنوان ستاره سینمای وحشت و علمی-تخیلی شناخته می‌شد.

 این بازیگر انگلیسی 11 ژوئن در سن 93 سالگی درگذشت، در حالی که بازی‌های به‌یادماندنی‌اش در نقش‌هایی مانند کاراکتر شرور فیلم جیمز باند «مردی با تپانچه طلایی» برای همیشه در خاطر هوادارانش می‌ماند.

 او در سری فیلم‌های «جنگ‌های ستاره‌ای» در نقش شخصیتی به نام «کنت دوکو» ظاهر شده و در سری فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها» در نقش سارامون جادوگر سفید بازی کرده است.

 اما لی بیش از همه با نقش «کنت دراکولا» به شهرت رسید. او در 10 فیلم در نقش کنت دراکولا جلوی دوربین رفته که اولین حضور او در نقش این کاراکتر افسانه‌ای به فیلم «وحشت دراکولا» (1958) باز می‌گردد. با این حال، او سابقه‌ای طولانی‌تر در ایفای نقش‌های ترسناک داشت و اولین حضور ترسناکش بر پرده سینما با بازی در فیلم «نفرین فرانکشتاین» (1957) رقم خورد.  

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



عمر شریف

این بازیگر جسور و جذاب مصری یکی از سرشناس‌ترین ستاره‌های دنیای سینما در سال‌های دهه 1960 به شمار می‌رفت. شریف با بازی‌های ماندگارش در فیلم‌های کلاسیک «دکتر ژیواگو»، «لارنس عربستان» و «دختر شوخ» به شهرتی بین‌المللی دست یافت. در واقع همه چیز از سال 1962 و همزمان با نمایش «لارنس عربستان» با بازی پیتر اُتول آغاز شد.

 فیلم موفقیتی جهانی برای سازندگانش به ارمغان آورد و شریف را به نخستین بازیگر عرب تبدیل ساخت که شهرتش زبانزد خاص و عام شده بود. حضور کاریزماتیک او در این فیلم حماسی، نامزدی اسکار بهترین بازیگری را در سال 1963 برایش به همراه داشت. شریف خیلی زود تبدیل به یکی از پرمشغله‌ترین بازیگران هالیوود شد.

اولین نقش اصلی او در سینما به فیلم انگلیسی‌زبان «دکتر ژیواگو» (1965) باز می‌گردد که بعد از «لارنس عربستان» دومین جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگری را برایش به ارمغان آورد. این بازیگر برجسته در روز 10 ژوییه در بیمارستانی در قاهره مصر بر اثر حمله قلبی در گذشت. در ماه مه اعلام شد که شریف از بیماری آلزایمر رنج می‌برد.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



جیمز هورنر

هورنر آهنگساز موفق فیلم‌های معروفی مانند «تایتانیک» و «آواتار» در روز 22 ژوئن در سن 61 سالگی درگذشت. این آهنگساز برنده اسکار در یک سانحه هوایی جان باخت و به این ترتیب با مرگی تراژیک از دنیا رفت.

هورنر که یک خلبان تعلیم‌دیده بود در زمان وقوع حادثه در هواپیمای تک‌موتوره‌اش تنها بود. او ساخت موسیقی متن فیلم‌های موفق دیگری مانند «بیگانه»، «آپولو 13» و «ذهن زیبا» را در کارنامه حرفه‌ای خود دارد.

 هورنر یکی از محبوب‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آهنگسازان فیلم در سه دهه گذشته محسوب می‌شود و قطعه به‌یادماندنی او در فیلم «تایتانیک» که با صدای سلن دیون اجرا شده، تبدیل به پرفروش‌ترین آلبوم موسیقی فیلم تمام دوران‌ها شد و 30 میلیون نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رسید.

 او برای بیش از 100 فیلم سینمایی آهنگسازی کرد و سازندگان فیلم‌های بلاک‌باستری اغلب در پی جلب رضایت او برای همکاری بودند.   

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



رابرت لاجا

او را با بازی در نقش رییس مافیای مواد مخدر و تبهکار در فیلم‌های گانگستری مانند «صورت‌زخمی» و «شرف خانواده پریتزی» می‌شناختند. رابرت لاجا یکی از درخشان‌ترین اجراهای خود را در کمدی «بزرگ» و با بازی در برابر تام هنکس به نمایش گذاشت.

چهره خشت و صدای زمخت لاجا باعث شده بود در نقش شخصیت‌های تبهکار یا مرموز بر پرده سینما ظاهر شود. او در درام جنایی «صورت‌زخمی» ساخته برایان دی‌پالما نقش شخصیتی به نام فرانک لوپز سرکرده باند قاچاقچیان مواد مخدر میامی را ایفا کرده است.

لاجا در سال 1985 برای در تریلر «Jagged Edge» نامزد دریافت جایزه اسکار شد. او با بازی در درام «یک‌نفر آن بالا مرا دوست دارد» وارد دنیای سینما شد و در طول سال‌ها فعالیت حرفه‌ایش در بیش از 60 اثر تلویزیونی و سینمایی ظاهر شد. لاجا در روز 4 دسامبر در سن 85 سالگی درگذشت.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



جک لارسن

او با بازی در نقش جیمی اولسن خبرنگار در اولین سریال تلویزیونی «سوپرمن» به شهرت رسید. لارسن از سال 1952 تا 1958 در شش فصل از «سوپرمن» جلوی دوربین رفت. لارسن 21 سپتامبر گذشته در سن 87 سالگی در خانه‌اش واقع در لس‌ آنجلس امریکا از دنیا رفت.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015



وس کریون

کریون استاد سینمای وحشت و کارگردان فیلم‌های موفقی مانند «جیغ» و «کابوس در خیابان الم» بود که 30 اوت در سن 76 سالگی از دنیا رفت. این کارگردان اسطوره‌ای ژانر وحشت برای خلق کاراکتر نمادین و ماندگار «فردی کروگر» و همچنین «صورت‌روح» در فیلم «جیغ» به شهرت رسید.

کریون در طول سال‌ها فعالیت حرفه‌ایش بسیار پرکار بود. او علاوه‌بر کارگردانی و نویسندگی، تهیه‌کنندگی فیلم‌های سینمایی، کارگردانی سریال و رمان‌نویسی را در کارنامه حرفه‌ای خود دارد.

کریون پیش از این که پا به دنیای سینما بگذارد و کارش را در مرحله پس‌تولید فیلم‌ها آغاز کند، به تدریس علوم انسانی در دانشگاه مشغول بود.

او در سال 1984، «کابوس در خیابان الم» را نویسندگی و کارگردانی کرد. رابرت انگلاند در نقش کروگر در این فیلم ظاهر شد و جانی دپ با بازی در این فیلم رفته‌رفته پا به دنیای سینما گذاشت.

 این فیلم اسلشر سوررئال پایه‌گذار سبک «واقعیت رویایی» بود که توسط فیلمسازان ژانر وحشت در سال‌های دهه 1980 به کار می‌رفت و به تاسیس استودیوی فیلمسازی مستقل «نیو لاین سینما» کمک شایانی کرد.

ستاره‌های درگذشته در سال 2015
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

عربستان شیخ نمر را اعدام کرد

وزارت کشور عربستان با صدور بیانیه‌ای از اجرای حکم اعدام شیخ نمر خبر داد.
نامه نیوز: وزارت کشور عربستان با صدور بیانیه‌ای از اجرای حکم اعدام شیخ نمر باقر النمر، رهبر شیعیان عربستان خبر داد.

پیشتر حکم اعدام وی از سوی دادگاه این کشور صادر شده بود اما در انتظار تاییده پادشاه این کشور بود.

گروه های حقوق بشری پیشتر نسبت به اجرای این حکم به ریاض هشدار داده بودند.

عربستان شیخ نمر را اعدام کرد

در بیانیه وزارت کشور عربستان آمده است که 47 نفر در این کشور در پی اتهامات امنیتی اعدام شده اند که شیخ نمر نیز در میان آنها است.

شیخ نمر باقر النمر کیست؟

نمر باقر النمر یک مجتهد شیعه و فعال حقوق بشر عربستانی است که در پی اعتراضات شیعیان عربستان در سال ۲۰۱۲ بازداشت شد.

در روز چهارشنبه ۱۵ اکتبر ۲۰۱۴ دادگاه جنایی عربستان سعودی نمر النمر را به دلیل اقدام علیه امنیت ملی و محاربه، به «اعدام با شمشیر و به صلیب کشیده شدن در انظار عمومی» محکوم کرد.

روز یکشنبه ۲۵ اکتبر ۲۰۱۵، دادگاه عالی عربستان و محمد بن نایف ولیعهد عربستان حکم اعدام سریع و بدون هشدار قبلی شیخ نمر را صادر کردند.
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

نجات مادر باردار از سیلاب در لامرد

مادر باردار گرفتار در سیلاب شهرستان لامرد از مرگ نجات یافت.
باشگاه خبرنگاران جوان: مادر باردار گرفتار در سیلاب شهرستان لامرد از مرگ نجات یافت.

رئیس شبکه بهداشت و درمان لامرد از نجات دادن جان یک مادر باردار در محاصره سیلاب، در یکی از جاده‌های مواصلاتی این شهرستان خبر داد.

ابراهیم کرامت‌فر گفت: با توجه به شرایط اضطراری مادر باردار گرفتار شده در سیلاب،  هماهنگی‌های لازم با مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی، جمعیت هلال‌احمر و راهداری شهرستان لامرد برای انتقال وی صورت گرفت.

وی افزود: با کمک گروه‌های راهداری و با استفاده از کامیون، گروه پزشکی به همراه ماما از مسیر مسدودشده عبور کردند و مادر باردار ساکن روستای کرزا بخش مرکزی لامرد را نجات دادند.

وی گفت: درحال حاضر وضعیت عمومی این مادر و نوزاد متولد شده رضایت‌بخش است.
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

داعش دوباره به الرمادی حمله کرد

تروریست‌های داعش به وسیله کامیون‌ها و افراد انتحاری به پایگاه تیپ هشتم ارتش عراق در شمال الرمادی حمله کرده‌اند و درگیری‌ها در این نقطه کماکان ادامه دارد.
خبرگزاری فارس: تروریست‌های داعش به وسیله کامیون‌ها و افراد انتحاری به پایگاه تیپ هشتم ارتش عراق در شمال الرمادی حمله کرده‌اند و درگیری‌ها در این نقطه کماکان ادامه دارد.

تکفیری‌های داعش پس از آزادسازی این شهر توسط ارتش عراق، بار دیگر سعی کرده‌اند از جبهه شمالی شهر در منطقه «الثرثار» نفوذ کنند که با مقاومت نیروهای عراق مواجه شده‌اند.

پایگاه خبری السومریه نیوز، با اعلام این خبر افزود: نیروهای امنیتی و پلیس الانبار به همراه عشایر اهل سنت توانسته‌اند ۶ کامیون بمب‌گذاری شده تروریست‌ها را بیش از رسیدن به مقصد منهدم کنند و همچنین چندین تروریست انتحاری را نیز پیش از منفجر کردن خود به قتل برسانند.

شهر الرمادی، مرکز استان الانبار، روز دوشنبه گذشته سرانجام از سیطره تروریست‌های داعش خارج شد، اما کماکان هر چند از گاهی حملات به پایگاههای مختلف ارتش از سوی این گروه تروریستی جریان دارد.
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

آرش میراحمدی و مرجان صفابخش: ما در بچگی ازدواج کردیم!

آرش میراحمدی و همسرش مرجان صفابخش زوجی که در سن کم به زیر سقف مشترک خود رفتند و به قول خانم صفابخش با هم بزرگ شدند تا جایی که او می‌گوید در خانه همسرم دیپلم گرفتم.
مجله زندگی ایده آل - محمد حسین‌زاده، مصطفی رفعت: زوج‌های خوشبخت نگاه جالبی به زندگی دارند و  در یک صحبت ساده تلفنی هم می‌توانید متوجه این راحتی شوید. انرژی آدم‌های ساده اما شاد و صمیمی که حرف‌های‌شان بوی صداقت می‌دهد حتی از دل سیم‌های تلفن هم عبور می‌کند و تاثیر خودش را می‌گذارد. صحبت با آرش میراحمدی و همسرش مرجان صفابخش هم همین حس و حال را دارد. زوجی که در سن کم به زیر سقف مشترک خود رفتند و به قول خانم صفابخش با هم بزرگ شدند تا جایی که او می‌گوید در خانه همسرم دیپلم گرفتم.

مرجان صفابخش بازی کوتاهی در «نیمه پنهان» برای تهمینه میلانی انجام می‌دهد و آنجا با ایرج رامین‌فر آشنا می‌شود و متوجه می‌شود مسیر مورد علاقه‌اش بازیگری نیست بلکه حضور در کار طراحی صحنه و لباس است. به قول خودش «دلم می‌خواست چیزی را خلق کنم نه اینکه مجری ایده دیگران باشم.» او بازی‌هایی هم در تئاتر انجام داده اما حضور و نام حرفه‌ای خود را مدیون عرصه طراحی صحنه و لباس است.

آرش میراحمدی هم که با آیتم‌های طنز چهره شناخته شده‌ای است به‌خصوص با آن صدای سمپات و جذابش. او این روزها با مجموعه «محله گل‌ و بلبل» ‌مهمان خانه‌های شماست. مردی که سال‌ها شادی را به مردم هدیه داده می‌گوید: «کاش مردم وقتی به هم می‌رسند به جای حرف‌های منفی و گفتن از بدی‌ها و گله‌ کردن، کمی هم از اتفاقات خوب زندگی بگویند. به جای آنکه از بدی و آلودگی هوا حرف بزنند، اتفاقات خوب را ببینند؛ مثلا اینکه امروز خیلی راحت سوار مترو شدم و بی‌دردسر به سر قرار رسیدم.» ما هم با او و همسرش از خوبی‌های اتفاقی به نام ازدواج صحبت کرده‌ایم و از بچه‌هایی که تکمیل‌کننده جمع صمیمی، شاد و ایده‌آل خانواده آنها هستند... .

آرش میراحمدی و مرجان صفابخش: ما در بچگی ازدواج کردیم!

مبارزه سخت برای زندگی

آرش: واقعیت این است که شرایط اقتصادی کشورمان برای مشاغل هنری مانند بازیگری و حتی خبرنگاری آنقدرها خوب نیست؛ مگر آنکه پشتوانه مالی موروثی داشته باشید. از سویی در جوانی عمده مشکلی که افراد با آن درگیر هستند، مشکلات مالی است اما واقعیت این است سال‌ها بعد که به ثبات کاری و مالی حتی تا حدی می‌رسید، متوجه می‌شوید ایام جوانی با همه آن سختی‌هایش جزء روزهای شیرین زندگی بودند و کاش همه ما قدر همین لحظه‌هایی را که در آن هستیم بدانیم. برای من و همسرم نیز طی این مسیر واقعا به لحاظ کاری و مالی، سخت و پر دست‌انداز بوده است اما همین حالا که به آن لحظات فکر می‌کنم انگار همه آنها را دوست دارم. این مبارزه برای بودن و زندگی بسیار دیدنی است.

ازدواج در سن و سال کم

مرجان: من و آرش در سن کم ازدواج کردیم اما همیشه به این معتقدم اگر با آرش آشنا نمی‌شدم و ازدواج نمی‌کردم اصلا به اینجا نمی‌رسیدم. جایگاه من چه کم و چه زیاد، چه خوب و چه بد چیزی است که بدون ازدواج با آرش رقم نمی‌خورد و حتما سرنوشت دیگری پیدا می‌کردم. حالا هم بعد از همه این سال‌ها از ته دل راضی و خوشحالم.

آرش: راستش را بگویم تصمیم به ازدواج تصمیم سخت و سنگینی است اما آن موقع که خواستم ازدواج کنم این سختی و سنگینی را حس نمی‌کردم. جوانی است و آن جسارت خاصش. انگار راحت‌تر تصمیم می‌گیری، سازگارتر هستی، انرژی‌ات بیشتر است و با همه‌چیز راحت کنار می‌آیی و حتی برای موفقیت با تلاش بیشتر دنبال راه و مسیر هستی. من هم بدون هیچ پشتوانه مالی در کمال سادگی جلو رفتم.

پدربزرگ من و صداقت آرش

مرجان: پدرم کمی با سختی پذیرفت. پدربزرگم، یعنی پدر مادرم انسان بسیار بزرگی بود و من از ایشان بسیار آموختم. وقتی با پدرم صحبت کرد، حرف‌شان اثرگذار شد و پذیرفت. درواقع پدربزرگم از روراستی و صداقت آرش خوشش آمده بود. می‌گفت او حیله‌گر نیست و تو فقط همین یک زاویه را از او می‌بینی. هیچ‌کس از صداقت بدش نمی‌آید و برای من هم بسیار مهم بود.

آرش: به نظرم وقتی روراست و ساده جلو می‌روید و با عشق و علاقه واقعی قدم می‌گذارید، آن مسیر خود به خود هموار می‌شود و انگار در مسیر درست قرار می‌گیرید. ضمن اینکه در مورد سختی‌های ازدواج معتقدم باید به این باور برسیم که سختی هم جزئی از زندگی است. اصلا مگر زندگی بدون مشکل و سختی وجود دارد. با این دیدگاه هیچ کاری دشوار و ترسناک نیست.

خواستگاری پشت‌صحنه نمایش

آرش: ما اردیبهشت سال 74 ازدواج کردیم. من 23 ساله بودم و همسرم 17 ساله بود.

مرجان: آشنایی ما خیلی جالب بود. به نوعی می‌شود گفت من آرش را پیدا کردم. آن زمان او برنامه نوروز 72 را داشت. راستش پدر من ارتشی است و ما هم در کرمان زندگی می‌کردیم؛ یعنی اصالتا کرمانی هستیم. یک‌بار آن جمع نوروز 72 تا در تالاری برای نیروی زمینی 05 کرمان برنامه اجرا کنند. من آرش را قبلا در تلویزیون دیده بودم و هنگامی که در آن برنامه دیدمش، حس کردم چقدر خوش‌تیپ است حتی بعد از پایان برنامه به پشت صحنه کار رفتم و به او گفتم که واقعا خوش‌تیپ است. او هم کلی جا خورد. دفعه دومی که او را دیدم پیشنهاد داد برای خواستگاری بیاید و من هم درجا پذیرفتم.

تضادهای یک زوج خوشبخت

آرش: من از بچگی خجالتی بودم و اگر کسی با من حرف می‌زد در گوشه‌ای از خجالت آب می‌شدم. به همین علت دوست داشتم دیده شوم برای همین ناخودآگاه به سمت چنین حرفه‌ای کشش داشتم که مرا ببینند چون سال‌ها به علت خجالتی بودنم دیده نمی‌شدم. مدتی سمت خوشنویسی رفتم و از مدرسه، تئاتر را شروع کردم حتی در مقطعی سمت طلبگی رفتم و مقدماتی را هم گذراندم اما ادامه ندادم.

مرجان: بعضی‌ها می‌گویند ما با هم تفاهم نداریم و مانند هم نیستیم در حالی‌که من معتقدم زندگی از تضادها شکل می‌گیرد.  شاید اگر کاملا مثل هم باشیم اصلا کنار هم دوام نیاوریم. اگر آرش هم مانند من بود شاید زود از هم خسته می‌شدیم.

آرش: عشق چیزهای بسیاری در خود دارد. شاید فداکاری هم بخشی مستقر در آن است. به نظرم اگر شما یک چای برای کسی که دوستش دارید بریزید؛ نه به این علت که وظیفه است و هر علت دیگری بلکه به این علت که لبخندی به لب آن طرف بیاید، خودش عشق است؛ یعنی من کاری کنم که تو لذت ببری. این در همه ما هست، شاید پنهان باشد اما هست. حتی ته وجود بدترین آدم‌ها هم لذت از احساس رضایت نزدیکانش وجود دارد؛ منتها من به‌واقع به شکل واضح و عریان به عشق فکر نکرده‌ام.

تمرین برای خوب بودن

آرش: گاهی وقتی کنار دوستان سوپراستاری که مردم می‌شناسند و دوست‌شان دارند، بازی می‌کنم می‌بینم به دیگران حرف‌هایی می‌زنند که بسیار اثربخش است. با یک تعریف کوچک از مثلا بازی وی، چهره او یا حتی لباسش چنان انرژی خوبی به او می‌بخشند که طرف برای چند روز شارژ می‌ماند. به نظرم بخشی از خجالت کشیدن ریشه در غرور یا ترس دارد. من سال‌ها از عبارتی چون دوستت دارم استفاده نکرده بودم و الان مدتی است که آن را به زبان می‌آورم. اینها واژه‌های زیبایی هستند که باید به کار برد. ما گاهی به خاطر خجالت حتی روی پدر و مادر یا دست آنها را نمی‌بوسیم.

مرجان: مگر می‌شود عاشق زندگی باشی اما نخواهی احساسات را در آن ببینی. احساسات آدم‌ها نیز بخش مهم روابط آنهاست؛ چه در زندگی و چه در کار، محبت و بروز علاقه و احترام حتی به اندازه یک سلام و خسته نباشید ارتباط‌ها را بهتر می‌کند.

آرش: شاید بهتر باشد در این مسائل تمرین کنیم و یاد بگیریم چطور به آرامش برسیم. من خودم چند وقتی است به اشکال مختلف این را تمرین می‌کنم. تمرین مهم است و کمک‌کننده. یادم هست زمانی که دانشجوی تئاتر بودم چون از جنوب آمده بودم لهجه داشتم و استادمان می‌گفت تمرین کن لهجه‌ات از بین برود. من هم در خیابان با مردم صحبت می‌کردم تا لهجه‌ام مشخص نشود. همین حالا هم با چیزهایی مانند بغل کردن بچه‌ها یا تبریک گفتن به آنها سعی می‌کنم عشق را نشان دهم. خیلی‌وقت‌ها چیزهایی در وجودتان هست که تا نگویید طرف مقابل شما آن را نمی‌فهمد و این نگفتن‌ها می‌تواند زمانی حتی به ضررتان تمام شود.

حل کردن اختلاف‌های خانوادگی

مرجان: اختلافات من و آرش خیلی راحت و حتی خود به خود حل می‌شود. ما هم مثل باقی مردم اختلافات زیادی داریم؛ مثلا آرش کمی نامنظم است و این مرا آزار می‌دهد و حتی گاهی با این رفتار حرص مرا درمی‌آورد. اما اینها آنقدر اصطکاک ایجاد نمی‌کند که دعوای شدیدی داشته باشیم چون واقعا ارزشی ندارد.

آرش: جوان‌تر که بودیم سر مسائل کوچک و جزئی قهر و آشتی‌های زیادی داشتیم اما در این برهه زندگی نگاه‌مان عوض شده است. سال‌ها پیش جمله‌ای خوانده بودم که اگر می‌خواهی از بودن کنار کسی که عاشقش هستی، لذت ببری هرگز به پایش زنجیر نزن. الان در این سن و سال و گذشت سال‌ها زندگی مشترک به خوبی معنایش را درک می‌کنم. ما هیچ‌کدام سعی نکرده‌ایم آزادی‌مان را بگیریم یا زنجیر پای هم باشیم.

مرجان: شخصا زندگی را زیاد سخت نمی‌گیرم و آرامش را خیلی دوست دارم. چیزی به آن شکل ناراحتم نمی‌کند. از طرفی همیشه مسائل را اول پیش خودم حل می‌کنم؛ مثلا اگر مادرم چیزی می‌گوید به او حق می‌دهم چون مادر است و آن را به آرش منتقل نمی‌کنم. به نظرم انعکاس حرف‌ها روی ما اثر زیادی دارد برای همین همیشه منطقی مسائل را نزد خودم واکاوی می‌کنم و با سیاست خودم آن را مدیریت می‌کنم. باور کنید زندگی آنقدرها جدی نیست و تا چشم به هم می‌گذاریم تمام می‌شود. بعد به خودمان می‌آییم و می‌بینیم از لحظه‌ها درست استفاده نکرده‌ایم. زندگی زیباتر از این حرف‌هاست.

همسر دلخواه من

آرش: اساسی‌ترین ویژگی درباره همسرم این است که رفتار نرم و شخصیت  اجتماعی ساده‌ای دارد و جدا از دلنشینی چهره‌اش که مرا جذب کرد، این سادگی رفتارش بود.
مرجان: مطمئن هستم اگر آرش خیلی خشک و رسمی بود نمی‌توانستم او را تحمل کنم؛ البته گاهی جدی می‌شود که به او حق می‌دهم اما واقعا مرد فوق‌العاده‌ای است.

صمیمیت ما و فرزندان‌مان

مرجان: بچه‌ها با هر دوی ما ارتباط خوبی دارند اما دخترمان با آرش جورتر است. کلا مسائل احساسی‌اش با پدرش است اما در مشورت و تصمیم‌گیری سراغ من می‌آید. اجازه‌ها را من صادر می‌کنم و به نوعی رئیس خانه هستم.

آرش: رابطه بچه‌ها با یکدیگر خیلی خوب است. یک اختلاف 7-6 ساله دارند و کارمانیا هوای آرشام را دارد اما به هر حال درگیری‌هایی هم با یکدیگر دارند. من که کیف می‌کنم می‌بینم به هم می‌پرند چون معتقدم این جزء خاطرات خوب کودکی‌شان خواهد شد؛ البته مادرشان آنها را مدام از هم جدا می‌کند اما من دوست دارم این تنش‌ها را ببینم و به نظرم دعوای خواهر و برادری در کودکی کاملا طبیعی است. شاید هم دیدگاه بدی باشد.

مرجان: گاهی دلم برای بچه‌های‌مان می‌سوزد و می‌گویم به خاطر کار ما اذیت می‌شوند اما حس می‌کنم از سویی تنوع شغلی ما را دوست دارند.

آرش: همسرم بچه کرمان است و کارمانیا نام قدیم کرمان است. به همین خاطر اسم دخترمان را کارمانیا گذاشتیم. او دختری است که خیلی مستقل بار آمده و خب دخترها به نظر آستانه روحی و روانی بسیار قوی‌تر هستند. شاید ظالمانه به نظر برسد اما وقتی 4-3 ساله بود او را می‌فرستادیم سوپری زیر ساختمان که خرید کند اما دوست داشتیم او تجربه کند و بزرگ شود. فکر می‌کنم نسبت به کار من و مادرش نگاه افتخارآمیزی دارد. حتی شاید بدش نیاید بازیگر شود چون در مدرسه گروه تئاتر دارند اما مادرش معتقد است باید بزرگ‌تر شود و با دید بازتری تصمیم بگیرد.

مرجان: معمولا به قول همسرم مردها تا 90سالگی پسر می‌مانند. آرشام هم به این قاعده کمی متکی‌تر است؛ البته هنوز واقعا کودک است و مهرماه امسال به مدرسه می‌رود.

آرش میراحمدی و مرجان صفابخش: ما در بچگی ازدواج کردیم!

آرامش یک جمع صمیمی

مرجان: به نظرم همسر و فرزندانم مرا نسبت به زندگی وابسته‌تر کرده‌اند. گاهی می‌گویم خدا را شکر که خانواده‌ای هست که با آنها هستم؛ حتی اگر مثلا خانه‌ای آنچنانی داشتم و طراحی بزرگ در هالیوود بودم این لذت را که به خاطر حضور خانواده‌ام دارم، نمی‌بردم. تنهایی مرا غمگین می‌کند چون اساسا روحیه‌ای جمع‌گرا دارم و هنوز آن شیطنت‌های کودکی در من هست.

آرش: خانواده مفهوم بزرگی دارد. به نظرم پدر بودن شبیه مزرعه‌ای است که وقتی علف‌های هرزش را می‌گیری، آرام‌تر است. پدر بودن هم افکار هرز و هرزیات روحی مرا می‌گیرد و آدم را آرام می‌کند. شاید در ظاهر این است که مجبوری کار کنی پول دربیاوی و هزینه‌های مختلف بچه‌ها را بدهی اما در اصل وارد چرخه اصلی زندگی شده‌ای. شاید تا قبل از بچه‌دار شدن حتی شعاری مانند رعایت مصرف درست آب هم یک چیز مسخره باشد اما حتی این چیزها هم بعد از بچه‌دار شدن برایت مهم می‌شود و نگاهت در مدار درستی از زندگی قرار می‌گیرد.

فرصت‌های دونفره

آرش: زمان دونفره من و همسرم سر جایش است. شاید به نوعی از سیاست زنانه باشد اما ما همیشه فرصت‌هایی را برای با هم بودن داریم. گاهی گوشه آشپزخانه چای می‌خوریم و صحبت می‌کنیم یا در محوطه شهرکی که زندگی می‌کنیم مدت‌ها قدم زده و حرف می‌زنیم. دونفره پیاده‌روی و ورزش می‌کنیم و از با هم بدون لذت می‌بریم.

مرجان: قبلا اصلا مناسبت‌ها را جدی نمی‌گرفتیم چون آرش فراموشکار است و من ناراحت می‌شدم. من هم با این موضوع کنار آمدم اما چند وقتی است دخترم اصرار می‌کند که حتما به مناسبت‌ها اهمیت دهیم مثلا پارسال برای اولین بار سالگرد ازدواج‌مان را جشن گرفتیم. جالب آنکه همه ما تیرماهی هستیم. آرش 4 تیر، من 8 تیر، دخترم 18 تیر و پسرم 31 تیر،  امپراتوری تیرماهی‌ها را داریم.

همکاری در کارهای خانه

آرش: خدا را شکر این از خصوصیات ذاتی من است که اساسی اهل مشارکت در فعالیت‌های خانه هستم. گاهی که همسرم سر کار است، بچه‌داری می‌کنم و حتی غذا می‌پزم. شاید حتی به قیافه‌ام نخورد و بگویند مثل راننده تریلی‌هاست. اتفاقا بچه که بودم دوست داشتم راننده تریلی بشوم اما نشد.

مرجان: بحث مالی خانه هم با من است چون آرش در پول خرج کردن برای خانه و بچه‌ها بسیار دلی جلو می‌رود؛ مثلا یک بار برای کار در سفر بودم و کارتم پیش آنها بود، دیدم پشت سر هم برایم پیام می‌آید که از کارتم برداشت می‌شود. بعد دیدم هرچه برای دخترم خواسته، خریده است. به نظرم حال خوب به کنار، باید منطقی‌تر به شرایط نگاه کرد چون زندگی هزینه‌ دارد و باید محاسبه‌گر بود.

مصائب شغل مشترک

آرش: من به دعا خیلی اعتقاد دارم و حتی جلوی دوربین که می‌روم مدام دعا می‌کنم تا انرژی خوب بگیرم. برای همین برای همسرم همیشه دعا می‌کنم که حالش خوب باشد، کار داشته باشد و سرگرم باشد. به هر حال او هم‌شغل من است و می‌دانم چند ماه بیکاری چطور او را ساکت می‌کند و به هم می‌ریزد. خوشحال می‌شوم کار باشد و روحیه‌اش خوب باشد، پولش اصلا مهم نیست. 

مرجان: سه سال پیش تصادفی کردم که مرا تا نزدیکی مرگ برد. مدت‌ها کار نمی‌کردم و حسابی اعصابم به‌هم ریخته بود. اما خدا را شکر حالم خوب شد و برگشتم سر کار.
آرش: ما زمان خود را طوری تنظیم می‌کنیم که یکی از ما کنار بچه‌ها باشد یا اگر نشد مادر همسرم به ما کمک می‌کند و نزد بچه‌ها می‌مانند یا بچه‌ها می‌روند پیش ایشان. سعی می‌کنیم حضورمان را از بچه‌ها دریغ نکنیم و آنها را تنها نگذاریم.

 عروس و داماد بدون عروسی

آرش: بعضی چیزها برای من ارزش و لذت بالایی دارد. جدا از سادگی همسرم، خانواده‌ای که داشت برایم مهم بود. او خانواده بسیار خوب و محترمی  دارد. شاید جالب باشد بگویم حتی سادگی و چادری بودن مادرش هم مرا جذب کرد.

مرجان: ما مراسم ازدواج به آن شکل نداشتیم و یک عقد ساده انجام دادیم. شاید خیلی دخترها تصویری از مراسم عروسی و لباس و... در ذهن داشته باشند اما من این شکل مراسم را دوست نداشتم؛ یعنی خوشم نمی‌آمد لباس عروس بپوشم، یک جشنی باشد و من گوشه‌ای مانند  یک عروسک   بنشینم و نگاه کنم. خانواده‌ام هر کار کردند زیر بار نرفتم و بالاخره با یک عقد ساده همه‌چیز تمام شد.

 نمایش یا پنهان کردن عشق

آرش: شخصا در مساله عشق آدم بی‌سوادی هستم. آن معنای خاص اساطیری را که از عشق می‌گویند را متوجه نمی‌شوم. اینکه تلنگری در وجودم به شکل چراغی باشد که مسیرم را پیدا کنم حس کرده‌ام اما آن شعله‌ور بودن عشق را نفهمیده‌ام. تنها حس فراگیری که نسبت به همه چیز دارم یک‌جور بی‌تابی است. برای من عشق مفهوم دیگری دارد؛ مثل اینکه روی صحنه نمایش طوری بازی کنم که بازی پارتنرم دیده شود اما همسرم 180 درجه مقابل من است.

مرجان: من برعکس آرش ریتم عاشقانه‌ای دارم؛ یعنی اگر احساسم را درباره موضوعی بروز ندهم نمی‌توانم زندگی کنم و حتما باید احساساتم را عنوان کنم. آرش خجالتی است و رویش نمی‌شود.

خانه ساده و اهمیت پوشش

مرجان: می‌گویند کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد؛ برعکس کارم که طراحی صحنه و لباس است اتفاقا خانه بسیار ساده‌ای داریم. در مورد دکور خانه همه به سلیقه من اعتماد می‌کنند، حتی لباس آرش را هم  من می‌خرم. یک جورهایی در مورد همه چیز به من اعتماد می‌کنند. من به خانه تابلو آویزان نمی‌کنم چون خسته‌ام می‌کند یا چیزهای کوچک مثل دکوری، کریستال، مجسمه و. . . نداریم؛ دلم می‌خواهد انرژی در خانه موج بزند نه اینکه وسط کلی وسایل ریز و پخش‌شده گیر کنم. در مورد لباس هم بیشتر از آرش به این چیزها اهمیت می‌دهم و از توجه به چیزی که می‌پوشم لذت می‌برم اما آرش خیلی در قید و بند این چیزها نیست.
  • reza reza
  • ۰
  • ۰

کاریکاتور: نقشه اوباما برای 2016!

بدون شرح!
خبرآنلاین: بدون شرح!

کاریکاتور: نقشه اوباما برای 2016!

  • reza reza